کد مطلب:34737
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
موسي اولين بار چگونه معجزات نبوت خودش را دريافت كرد؟
در شبي كه موسي از مدين بيرون آمد و به وادي طوي رسيد دو معجزه بزرگ از خدا دريافت داشت.
قرآن اين ماجرا را بيان ميكند
خداوند از موسي سؤال كرد «چه چيز در دست راست توست اي موسي»؟! طه/17.
اين سؤال ساده مقدمهاي بود براي بازگو كردن يك حقيقت بزرگ.
موسي در پاسخ «گفت اين قطعه چوب، عصاي من است». طه/18.
و از آنجا كه مايل بود سخنش را با محبوب خود كه براي نخستينبار در را به روي او گشوده است ادامه دهد، و نيز از آنجا كه شايد فكر ميكرد تنها گفتن اين عصاي من است كافي نباشد، بلكه منظور بازگو كردن آثار و فوائد آنست، اضافه كرد «من بر آن تكيه ميكنم و برگ درختان را با آن براي گوسفندانم فرو ميريزم علاوه بر اين فوائد و نتايج ديگري نيز در آن دارم». طه/18.
البته پيدا است، عصا براي صاحبان آن چه فوائدي دارد، گاهي از آن به عنوان يك وسيله دفاعي در مقابل حيوانات موذي و دشمنان استفاده ميكنند، گاهي در بيابان سايبان به توسط آن ميسازند، گاه ظرف به آن بسته و از نهر عميق آب ميكشند.
«به موسي ندا داده شد كه عصايت را بيفكن، و هنگامي كه موسي عصايش را افكند، به آن نگاه كرد ديد همچون ماري است كه با سرعت و شدت حركت ميكند، موسي ترسيد و به عقب برگشت و حتي پشت سر خود را نگاه نكرد»! قصص/31.
روزي كه موسي اين عصار را براي خود انتخاب كرد تا هنگام خستگي بر آن تكيه كند و براي گوسفندان برگهاي درختان را بريزد باور نميكرد كه در درونش چنين قدرت بزرگي به فرمان خدا نهفته باشد، و اين عصاي ساده چوپاني كاخهاي بيدادگران را بلرزده درآورد، و چنين است موجودات اين جهان كه گاه در نظر ما كوچكند، اما استعدادهاي بزرگي در درون نهفته دارند كه به فرمان خدا آشكار ميگردد.
در اين هنگام بار ديگر موسي ندا را شنيد كه به او ميگويد «برگرد و نترس تو در امان هستي». قصص/31. موسي ميبايست به اين حقيقت آشنا شود كه در محضر پروردگار امنيت مطلق حكمفرما است، آنجا كه جاي ترس و خوف نيست.
معجزه نختسين آيتي از وحشت بود، سپس به او دستور داده ميشود كه به سراغ معجزه ديگرش برود كه آيتي از نور و اميد است و مجموع آن دو تركيبي از «انذار» و «بشارت» خواهد بود، به او فرمان داده شد «دست خود را در گريبانت فرو بر و بيرون آور، هنگامي كه خارج ميشود سفيد و درخشنده است ،بدون عيب و نقص». قصص/32.
اين سفيدي و درخشندگي بر اثر بيماري برص و مانند آن نبود، نوري بود الهي كه كاملاً تازگي داشت. مشاهده اين خارق عادت عجيب، در آن شب تاريك و در آن بيابان خالي، موسي را سخت تكان داد، و براي اينكه آرامش خويش را باز يابد دستور ديگري به او داده شد و دستور اين بود «دستهايت را بر سينهات بگذار تا قلبت آرامش خود را باز يابد». قصص/32. سپس همان ندا به موسي گفت «اين دو دليل روشن از پروردگارت به سوي فرعون و اطرافين او است كه آنها قوم فاسقي بوده و هستند». قصص/32.
قصه هاي قرآن
حضرت آيت الله مكارم شيرازي
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.